احمد شاملو در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ در تهران در خانوادهای به دنیا آمد که به دلیل وظایف پدرش که افسر ارتش بود، در ایران کوچ کردند. بنابراین تحصیلات ابتدایی خود را از مدارس سراسر ایران فرا گرفت. شاملو در سال ۱۹۳۸ دبیرستان را رها کرد و در دانشکده فنی تهران ثبت نام کرد.
در سال ۱۹۴۲ پدرش او را به شمال ایران که توسط ارتش شوروی اشغال شده بود برد. شاملو به دلیل عقاید سیاسی توسط ارتش سرخ دستگیر و به رشت فرستاده می شود. او در سال ۱۳۴۴ از زندان آزاد شد و به همراه خانواده اش عازم آذربایجان شد. جدایی طلبان برای مدت کوتاهی او و پدرش را دستگیر می کنند. به تهران بازگردانده شدند. شاملو تصمیم گرفت برای همیشه مدرسه را ترک کند.
او برای اولین بار در سال ۱۹۴۷ ازدواج کرد و در این سال اولین مجموعه شعر خود را منتشر کرد: آهنگ های فراموش شده.
در سال ۱۳۲۷ در ماهنامه ای ادبی به نام سخن شروع به نوشتن کرد. دو سال بعد اولین داستان کوتاه او منتشر شد: «زن پشت در برنجی».
مجموعه دوم شعر: مانیفست، در سال ۱۹۵۱ منتشر شد. او تمایلات آشکاری به “ایدئولوژی سوسیالیستی” نشان داد.
در سال ۱۹۵۲ در سفارت مجارستان به عنوان رایزن فرهنگی آنها مشغول به کار شد. در این سال سومین مجموعه شعر او با نام فلزات و حس توسط پلیس توقیف و نابود شد. ترجمه های او از طلا در خاک، اثر زیگمود موتریتس و رمان حجیم. پسران مردی که قلبش از سنگ بود، اثر موریو کای، به همراه تمام دادههای جمعآوریشده برای کار او در مورد فرهنگ محاورهای زندگی شهری ایرانی (به نام کتاب خیابانها) نیز مصادره و نابود شد. او فرار کرد و مخفی شد. دو سال بعد دستگیر شد و به مدت ۱۴ ماه در زندان نگهداری شد.
او در سال ۱۹۵۵ آزاد شد. چهار مجموعه شعر جدید او توسط یک ناشر گم شد. در سال ۱۳۳۵ سردبیر مجله ادبی «بامشاد» شد. او پس از داشتن دو پسر و یک دختر از همسرش جدا شد.
او شاهکار خود را در سال ۱۹۵۷ به نام «هوای تازه» منتشر کرد، مجموعهای از اشعار که تأثیر عمیقی بر شعر فارسی گذاشت. او همچنین چند پژوهش درباره شعر کلاسیک ایران منتشر کرد. و برای بار دوم ازدواج کرد.
ترجمه او از رمان پابرهنه نوشته زهاریا استانکو منتشر شد و اقتدار شاملو را به عنوان مترجم تثبیت کرد. و در سال ۱۹۵۹ انتشار داستان های کوتاه برای کودکان و همچنین کارگردانی فیلم های مستند و کار برای استودیوهای فیلمسازی را آغاز کرد.
مجموعه جدیدی از شعرهای او به نام باغ آینه ها در سال ۱۹۶۰ منتشر شد و در سال ۱۹۶۱ از همسر دومش جدایی تلخی را متحمل شد. او سردبیر مجله «کتاب هفته» شد که سنت و زبان روزنامه نگاری ادبی ایران را تغییر داد.
او در سال ۱۹۶۲ با آیدا آشنا شد و یک رابطه عاشقانه را آغاز کرد که تا زمان مرگ او ادامه داشت. ترجمه های او از آندره ژید و رابرت مرل منتشر شد.
شاملو و آیدا در سال ۱۳۴۳ ازدواج کردند. دو مجموعه شعر «آیدا در آینه» و «لحظه و ابدیت» منتشر شده است.
در سال ۱۹۶۵ مجموعه شعرهای جدیدی منتشر شد: آیدا، درختان، خاطرات و خنجر. ترجمه جدیدی از او منتشر شده بود. او همچنین سومین تلاش خود را برای تدوین کتاب خیابان ها آغاز کرد. مجموعه شعر جدید دیگری در سال ۱۹۶۶ منتشر شد: ققنوس در باران. وزارت اطلاعات مجله ادبی او را توقیف کرد.
او در سال ۱۹۶۷ سردبیر «خوشه» شد و ترجمه جدید او از ارسکین کالدول منتشر شد. او در تشکیل اتحادیه نویسندگان ایران شرکت کرد و چندین شعرخوانی در دانشگاه های ایران داشت.
در سال ۱۹۶۸ مطالعه خود را در مورد حافظ، شاعر بزرگ کلاسیک زبان فارسی آغاز کرد. او اشعار گارسیال لورکا و آواز سلیمان را از عهد عتیق ترجمه کرد و یک هفته شعرخوانی برای شاعران تثبیت شده و جدید ایرانی ترتیب داد که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. اشعاری که در این مراسم آغاز شد در کتابی حجیم با ویرایش شاملو آمده است.
پلیس مجله هفتگی او را در سال ۱۹۶۹ تعطیل کرد. از هوا و آینه ها، گزیده ای از شعرهای قدیمی تر، همراه با مجموعه اشعار جدید او به نام قصیده برای زمین منتشر شد.
در سال ۱۹۷۰ مجموعه جدید: شکوفه در مه. او چند فیلم مستند برای تلویزیون کارگردانی کرد و چندین داستان کوتاه برای کودکان منتشر کرد. و او برخی از ترجمه های قبلی خود را دوباره انجام داد. مادرش در سال ۱۹۷۱ درگذشت.
او در سال ۱۳۵۱ در دانشگاه تهران به تدریس ادبیات فارسی پرداخت. چندین کاست صوتی از شاملو با بازخوانی آثار دیگر شاعران کلاسیک و مدرن منتشر شد. او عضو فرهنگستان زبان ایران شد. او چندین ترجمه جدید منتشر کرد و چند فیلمنامه نوشت. او برای مداوا به پاریس سفر کرد. در سال ۱۹۷۳ دو مجموعه جدید ابراهیم در «آتش و در» و «دیوار بزرگ چین» به همراه چند ترجمه جدید منتشر شد. دو سال بعد در سال ۱۳۵۴ آثار و مطالعات حافظ را منتشر کرد .
او در سال ۱۹۷۶ به آمریکا سفر کرد و در بسیاری از شهرها به شعرخوانی پرداخت. او قبل از بازگشت به ایران در جشنواره شعر سانفرانسیسکو شرکت کرد.
در ۱۳۵۶ شعر نو: خنجر روی بشقاب. وی در اعتراض به رژیم شاه ایران را ترک کرد و یک سال در آمریکا ماند و در دانشگاه های آمریکا سخنرانی کرد. اما در سال ۱۹۷۸ آمریکا را به مقصد بریتانیا ترک کرد تا به عنوان سردبیر نشریه جدیدی به نام «ایرانشهر» فعالیت کند. پس از ۱۲ موضوع استعفا داد و درست پس از انقلاب به ایران بازگشت. با پیوستن مجدد به اتحادیه نویسندگان ایران، شروع به انتشار نشریه جدیدی به نام «کتاب جمعه» کرد که به موفقیت چشمگیری دست یافت. امسال سال بسیار پر تحرکی در زندگی او بود، زیرا او اشعار و ترجمه های زیادی را منتشر کرد و همچنین سخنرانی ها و قرائت های متعددی ارائه کرد. او همچنین به عضویت رهبری اتحادیه نویسندگان انتخاب شد. او در این مقطع بهترین شاعر ایرانی به شمار می رفت.
سال ۱۳۵۸ سال دیگری از فعالیت فشرده در جبهه های مختلف بود. جلد اول و دوم کتاب خیابان ها به چاپ رسید. او مجدداً به عنوان عضو رهبری اتحادیه نویسندگان انتخاب شد. در سال ۱۹۸۰ با شرایط سخت سیاسی در ایران، او با همکاری آیدا در کتاب خیابانها و همچنین بسیاری از تلاشهای ادبی دیگر، از جمله ترجمه «و آرام»، زندگی نسبتاً منزویای داشت که تا هشت سال آینده ادامه داشت. جریان دان اثر میخائیل شولوخوف.
او در سال ۱۹۸۸ به دعوت «اینترلیت» در کنگره جهانی ادبی برگزار شد. او به اروپا سفر کرد و سخنرانیها و خوانشهای زیادی داشت. مجموعه کامل اشعار او در آلمان چاپ شد. دوباره به ایران بازگشت.
در سال ۱۹۹۰ او به ایالات متحده سفر کرد. حقوق بشر و صندوق بیان آزاد جایزه سالانه خود را به او اهدا کردند. آثار متعددی در مورد شعر و مشارکت ادبی او منتشر شد. مجدداً در سال ۱۹۹۱ به اروپا سفر کرد و برای چهار سال کار فشرده دیگر به ایران بازگشت. آثار او در سال ۱۹۹۲ به زبانهای ارمنی و انگلیسی ظاهر شد: “کلمات مقدس”. و بار دیگر به تور رفت، اما این بار به سوئد، در سال ۱۹۹۴ سخنرانیها و خوانشهای متعددی ارائه کرد. و در سال ۱۹۹۵ گردهمایی ویژهای در تورنتو، کانادا برگزار شد. نویسندگان و منتقدان ایرانی درباره سهم شاملو در شعر فارسی بحث کنند. آثار او به زبان اسپانیایی منتشر شد: شفق قطبی!
وضعیت جسمانی او در سال ۱۳۷۵ رو به وخامت گذاشت. او چندین عمل جراحی انجام داد. و در سال ۱۳۷۶ پای راست وی به دلیل مشکلات شدید دیابت قطع شد.
او روز یکشنبه ۲۳ ژوئیه ۲۰۰۰ ساعت ۹ شب درگذشت
شاملو هم به عنوان یک شخصیت بزرگ ادبی تاریخی و هم به عنوان یک شاعر بزرگ برجسته بود. او روزنامه نگار، نمایشنامه نویس، مترجم و گوینده بود. سهم تاریخی او در اصلاح شعر فارسی موضوع کتاب های بسیاری بوده است. اشعار او به چندین زبان ترجمه شده است، با این حال گنجینه ای نسبتاً کشف نشده در غرب باقی مانده است. او انسانی انسان گرا و روشنفکری اجتماعی بود که با مهارت و مهارت عشق و محبت شخصی را با نگرش های اجتماعی خود در هم تنیده است. او همیشه با امید و اشتیاق به عدالت زندگی می کرد.
در این بنبست
دهانت را میبویند
مبادا که گفته باشی دوستت میدارم.
دلت را میبویند
روزگارِ غریبیست، نازنین
و عشق را
کنارِ تیرکِ راهبند
تازیانه میزنند.
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بُنبستِ کجوپیچِ سرما
آتش را
به سوختبارِ سرود و شعر
فروزان میدارند.
به اندیشیدن خطر مکن.
روزگارِ غریبیست، نازنین
آن که بر در میکوبد شباهنگام
به کُشتنِ چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند
بر گذرگاهها مستقر
با کُنده و ساتوری خونآلود
روزگارِ غریبیست، نازنین
و تبسم را بر لبها جراحی میکنند
و ترانه را بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کبابِ قناری
بر آتشِ سوسن و یاس
روزگارِ غریبیست، نازنین
ابلیسِ پیروزْمست
سورِ عزای ما را بر سفره نشسته است.
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد
۳۱ تیرِ ۱۳۵۸